فقیرمحمد ودان

wadan

اینک به مناسبت سی و سومین سالروز رویداد ششم جدی 1358 خورشیدی(27 دسمبر 1979 م) در افغانستان، رسانه های گروهی افغانی و بین المللی یک بار دیگر، کارزار تبلیغاتی برپا نمودند. درین آشفته کارزار سازمانداده شده بوسیلۀ مراکز سمت دهندۀ تبلیغاتی جهانی، نه روشنگری تاریخی؛ بلکه باز هم با آن استقامت های نامنطبق با واقعیت های بوقوع پیوستۀ تاریخی، هیاهو براه انداختند که از لحاظ محتوی، تکرار مکرر همان جنگ زرگری همه سالۀ بود میان مواضع ناشی از ترسبات ذهنی میراثی: جناح های به تاریخ سپرده شدۀ«خلق» و «پرچم» و اپوزسیون رنگارنگ سیاسی و نظامی به تاریخ سپرده شدۀ آنان. بی نیاز از استدلال است که هدف سازماندهنگان اصلی این کارزار تبلیغاتی نه واکاوی واقعیت های تاریخی بلکه زنده نگهداشتن نفاق سیاسی و گستردن آن به نسل جوان کنونی کشور است.

کارزار نوبتی تبلیغاتی سالروز رویداد تاریخی «ششم جدی»، معمولاً تحت عنوان «روز تجاوز نظامی اتحادشوروی بر افغانستان» براه انداخته می شود و درین میان گردانندگان چرخ تبلیغاتی چه بسا تلاش بعمل می آورند تا حول این پرسش تمرکز نمایند که قوای نظامی شوروی از طرف کدام فرد و یا مقام افغانی «دعوت» گردیده بودند. اکنون که از آن رویداد تاریخی بیشتر از سه دهه میگذرد، اسناد و حقایق زیاد تاریخی در رابطه به رویداد مورد بحث، پیش زمینه ها و انکشافات بعدی آن افشأ گردیده که تدقیق و تحلیل علمی مبتنی بر آنان، بر هردو فقرۀ فوق مهر بطلان میکوبند. یعنی:

اول ـ شش جدی تاریخ دقیق و منطبق با واقعیت، برای تجاوز نظامی اتحاد شوروی به افغانستان نیست.

دوم ـ بادرنظرداشت تعریف تجاوز در روابط بین الدول، طرح سوال «دعوت» از «متجاوز»، یا ناشی از تفتین و یا هم در بهترین حالت ساده لوحانه است. بنابرین یکی از این دو اصل (یا تجاوز و یا هم دعوت) را پذیرفت.

سوم ـ همه شواهد تاریخی مؤید آن اند که تجاوز نظامی اتحاد شوروی بر افغانستان، بنابر تصمیم رهبری شوروی صورت گرفته و معلول پروسۀ بازیهای پیچیده و مغلق سیاسی، استخباراتی، نظامی، اقتصادی، تبلیغاتی و روانی یی بود که در فضای تسلط جنگ سرد، میان دو بلاک متخاصم جهانیِ (سرمایه داری و سوسیالیزم) به سرکردگی دو ابرقدرت جهانی (ایالات متحدۀ امریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی) جریان داشت. در چنین شرایطی نیروهای متخاصم مذکور با استفاده از همه امکانات و افزارهای دست داشته، منجمله افزارهای منطقوی و افغانی شان، در قضیۀ افغانستان مداخله و در جهت دستیابی به اهداف و منافع شان عمل مینمودند.

اینک در سطرهای ذیل، صرف به نتیجه گیری هایی مختصری پیرامون مسایل سه گانۀ فوق الذکر میپردازیم که بر بنیاد اسناد و حقایق افشأ شدۀ تاریخی صورت گرفته اند.

اول ـ نباید تاریخ تجاوز نظامی اتحاد شوروی بر افغانستان با آغاز «عملیات Agat یا عقیق» که «اهداف آن عبارت بودند از هجوم به محل اقامت حفیظ الله امین رئیس جمهور افغانستان و منشی عمومی کمیته مرکزی ح. د. خ. ا، نابود سازی فزیکی خود و نزدیکانش و دستگیری همراهان و اعضای حکومتش»،یکسان دانسته شود و باهم مختلط گردند. به تاریخ ششم جدی 1358 عملیات مذکور تحت نظر و رهبری ریاست عمومی اول (مسوول عملیات خارجی) کی. جی. بی با مسموم ساختن حفیظ الله امین، اعضای فامیل و مدعوئین اقامتگاه او (قصر تاجبیک) آغاز، با هجوم مسلحانۀ 700 تن از منسوبان ک. جی. بی ملبس با یونیفورم اردو افغانستان به قصر مذکور ادامه و با امحای فزیکی حفیظ الله امین، ختم مقاومت مدافعین افغانی قصر و دستیابی به سایر اهداف تعیین شده و از جمله تغییر رژیم و اعلان رهبری جدید حزبی و دولتی، خاتمه یافت. پوشانیدن یونیفورم اردوی افغانستان به منسوبان مؤظف کی. جی. بی بخاطر ستر و اخفای بوده که بر مبنای آن دروغ بزرگ تاریخی عدم دخالت «شوروی ها» درین عملیه، سرهمبندی و به این عامل تغییر رژیم، رنگ اقدام افغانی داده شود.

این در حالی بود که قطعات و جزوتام های متجاوز اردوی اتحاد شوروی طی «ماسک بازی» های دوجانبه میان حفیظ الله امین و مقامات شوروی، قبلاً هریک در وضع الجیش خویش قرار گرفته بودند و صرف حالت آماده باش داشتند تا در صورت به پا خاستن احتمالی قطعات و جزوتام های قوای مسلح افغانستان جهت دفاع از رژیم، مانع آنان گردند؛ که درین زمینه نیز با رویداد قابل یادآوری، مواجه نگردیدند.

بنابرین سر نگونی رژیم قبلی و تاسیس رژیم جدید یکی از اهداف «تجاوز نظامی» بود که بعد از تحقق و تکمیل این تجاوز به آن پرداخته شد. حقیقت اینست که تجاوز نظامی اتحاد شوروی در ادامۀ حضور خزنده و مستور برخی از «قطعات محدود نظامی اتحاد شوروی» در افغانستان، از ماه ها قبل آغاز و به تاریخ سوم جدی 1358 خورشیدی (24 دسمبر1979 م) با نشست علنی طیارات غولپیکر حامل قوای نظامی اتحاد شوروی در میدان های هوایی کابل و بگرام و عبور قطعات قوای مذکور از سرحدات زمینی کشور، شدت کسب نمود و به روزهای 25 و 26 دسامبر (چهارم و پنجم جدی) تکمیل گردید. بنابرین تعیین تاریخ برای«تجاوز نظامی اتحاد شوروی به افغانستان» بادرنظرداشت حقایق تاریخی و وضعیتی که این تجاوز صورت گرفته، ایجاب تحقیق مسلکی را مینماید که به هیچوجه «ششم جدی» بوده نمیتواند. شاید بهتر باشد که روز سوم جدی 1358 (24 دسمبر 1979) که روز آغاز علنی تجاوز با کمیت بیشتری از قوای نظامی است، بمثابه «روز تجاوز نظامی اتحاد شوروی بر افغانستان»، ثبت تاریخ کشور گردد.

2 ـ «درخواست کمک نظامی» بوسیلۀ مقامات مسوول و دارای صلاحیت یک کشور از کشور دیگر با «دعوت قوای نظامی» مقامات متذکرۀ یک کشور از کشور دیگراز لحاظ مفهوم و ماهیت افاده های متفاوت از همدیگر اند و این هردو، همزمان و دریک مورد با مفهوم «تجاوز نظامی» بکار برده شده نمی توانند.

درخواست های متعدد و مکرر انفرادی برخی از رهبران حزبی و دولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان در «مرحلۀ اول انقلاب ثور» مبنی بر «کمک نظامی» از اتحاد شوروی؛ از یک طرف یا با رد قاطع رهبران شوروی مواجه میگردید و یا به آن با فرستادن کمیت «محدود»، بطور مستور و غیر قانونی و آن هم در مواقع یی جواب مثبت داده میشد که منافع و اولویت های خود اتحادشوروی ایجاب مینمود و از طرف دیگر افراد تقاضا کنندۀ «درخواست کمک نظامی»، دارای صلاحیت اجرایی امر بزرگ ملی چون «دعوت قطعات نظامی اتحاد شوروی به افغانستان» نبودند و نمیتوانستند باشند. حقایق تاریخی مؤید آن اند که در زمینۀ «دعوت» قوای نظامی اتحاد شوروی به افغانستان و «مجاز» بودن آن، هیچ نوع سندی کتبی و رسمی نهادهای با صلاحیت قانونی آن وقت افغانستان (لویه جرگه، شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک افغانستان و یا هم کنگره، پلینوم و بیروی سیاسی کمیته مرکزی ح. د. خ. ا) و هم از جانب سازمان ملل، وجود نداشته است. به همین دلیل است که جامعۀ جهانی ـ ازجمله سازمان ملل و سایر ساختار های بین المللی ـ درین رابطه اصل «دعوت» را مردود دانسته و در زمینه مبتنی بر قبول اصل «تجاوز» سیاست ها و عملکرد سیاسی شان را عیار ساختند.

رهبران سیاسی بعد از سقوط حفیظ الله امین، یعنی رهبران سیاسی «مرحلۀ نوین و تکاملی انقلاب ثور»، اعم از «پرچمی» و «خلقی» یا در خارج تبعید و یا در زندان محبوس و یک عدۀ محدود آنان هم ظاهراً در رهبری«مرحلۀ اول انقلاب ثور»، ولی بی صلاحیت و عملاً بعد از غصب کامل قدرت بوسیلۀ حفیظ الله امین، تحت تهدید و فشار قرار داشتند. بنابرین آنان با قرارداشتن در چنین وضعیتی، به هیچوجه نمیتوانستند جایگاه حقوقی را حایز باشند که مبتنی بر آن بتوانند و صلاحیت داشته باشند که به اقدام بزرگی چون «دعوت قوای نظامی اتحاد شوروی به افغانستان» مبادرت ورزند. واقعیت اینست که بخش اساسی و با صلاحیت اعضای رهبری جدید حزبی و دولتی یعنی هفت نفری که توسط کی. گی. بی در مسکو گرد آورده شده بودند و واسیلی متروخین نویسندۀ رسالۀ کی. جی. بی در افغانستان آنان را«حکمروایان آتیۀ افغانستان» خوانده است، نه اینکه «قوای نظامی شوروی را به افغانستان آوردند»، بلکه خود بوسیلۀ کی. جی. بی به افغانستان آورده و بر اریکۀ قدرت نشانده شدند. بنابرین؛ تائیدات مکرر آنان بعد از قرار داده شدن شان بر اریکۀ قدرت، به دو دلیل حقوقی نمیتوانستند «تجاوز نظامی شوروی» را به«دعوت نظامیان شوروی»، قلب ماهیت دهند. یک این تجاوز قبل از این تائیدات صورت گرفته و به واقعیت تاریخی مبدل گردیده بود و دوم اینکه قدرت و صلاحیت آنان خود معلول این تجاوز بود.

3 ـ چنانچه تذکار یافت که تجاوز نظامی اتحاد شوروی بر افغانستان، در متن بازیهای پیچیده و مغلق سیاسی، استخباراتی، نظامی، اقتصادی، تبلغاتی و روانی میان دو بلاک متخاصم جهانی (سرمایه داری و سوسیالیزم) به سرکردگی دو ابر قدرت جهانی (ایالات متحدۀ امریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی) و در شرایط جنگ سرد میان آن دو صورت پذیرفت و معلول آن بود؛ نه اینکه پاسخی بوده باشد در برابر «درخواست کمک نظامی» بوسیلۀ این و یا آن شخص در رهبری جمهوری دموکراتیک افغانستان و یا اقدامی باشد مبتنی بر «دعوت نظامیان شوروی» بوسیلۀ آنان. این رویارویی ابر قدرت ها بوده است که در چنین شرایطی (شرایط جنگ سرد) با استفاده از همه امکانات و افزارهای دست داشته، منجمله افزارهای منطقوی و افغانی شان در قضیۀ افغانستان مداخله و در جهت دستیابی به اهداف و منافع شان عمل مینمودند. در چنین شرایطی متأسفانه رهبران سیاسی افغانستان اعم از دولتی و اپوزسیون رنگارنگ سیاسی مسلح و غیر مسلح آن، نه تنها درایت آن را تبارز ندادند که بنابر منافع ملی از تبدیل افغانستان به «گرهگاه جنگ سرد میان ابر قدرت های جهانی» جلوگیری نمایند، بلکه چه بسا که خود آگاهانه بمثابه افزار و یا ناخود آگاه بمثابه محرک آن در خدمت این ابر قدرت ها قرار گرفتند. همه شواهد مؤید آن اند که سازمانهای استخباراتی ایالات متحدۀ امریکا و از جمله سی. آی. ای از همان لحظات نخست پیروزی کودتای نظامی هفتم ثور 1357 و به قدرت رسیدن ح. د. خ. ا، در پی آن بودند تا به تحریکاتی دامن بزنند که به «دخالت نظامی اتحاد شوری در افغانستان»، منجر گردد. یعنی آنان از همان ابتدأ، استراتیژی تبدیل افغانستان را به «تلک خرس»، برگزیده بودند. همه صاحبنظران سیاسی و نظامی ـ «غربی» و «شرقی» درین مسئله متحدالقول اند که رهبری شوروی در تجاوز نظامی بر افغانستان، استراتیژی «رسیدن به آبهای گرم» را نه، بلکه «مصوونیت سرحدات جنوبی» خود را در نظرداشت و امریکایی ها میدانستند که شوروی ها در برابر این امر دومی، همیشه حساسیت کنترول ناپذیری را تبارز داده اند و تبارز خواهند داد. آنها میدانستند که سقوط سلطنت و سقوط جمهوری محمد داوود، معلول چنین حساسیت ها بوده اند. بنابرین امریکا و متحدین او برای دستیابی به چنین مأمولی، از مجموع امکانات خویش، درین میان از رهبران تعبیه شدۀ سیاسی افغانی خود در اپوزسیون مسلح (اکثراً فعال ساخته شده در پاکستان و بوسیلۀ سازمان استخبارات نظامی آن کشور) و همچنان در رهبری حزبی و دولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان ـ باید گفت که اسناد از سریت برآمدۀ آرشیف وزارت خارجه ایالات متحدۀ امریکا طی سالهای اخیر، گسترۀ نفوذ امریکا را در رهبری ح. د. خ. ا، بالاتر از تصورات قبلی تثبت مینمایند ـ استفاده بعمل آورد و در نتیجه بعد از گیر آوردن «خرس» در «تلک» افغانستان، رهبران امریکایی در پی آن شدند تا نه تنها «انتقام خونهای ریخته شدۀ امریکایی در ویتنام» را از شوروی ها بگیرند بلکه صدمات بزرگ کمرشکن اقتصادی را نیز بر ابرقدرت رقیب تحمیل نمایند. در چنین شرایطی و بعد از تامین اعتقاد رهبری شوروی به فعالیت های پشت پردۀ حفیظ الله امین مبنی بر تسریع جریان تبدیل افغانستان به «لانۀ» دردسر برای شوروی بود که رهبری شوروی علی الرغم عدم تمایل قبلی، تصمیم حمله نظامی به جمهوری دموکراتیک افغانستان را اتخاذ و عملی نمود. واقعیت توضیح شده به هیجوجه به آن معنی نیست که رهبران شوروی نیز درین جریان از افزار افغانی خویش، چه در رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان و چه در میان سایر نیروهای سیاسی و نظامی و افراد مستقل، استفاده نه نموده باشند.

میدانم که حقایق منعکس شده فوق احساسات پاک و معصومانۀ سلیقویِ عده یی از دوستانم را جریحه دار خواهند ساخت، ولی چه میتوان کرد؟. رویدادهای تاریخی باید در تاریخ چنان منعکس گردند که با واقعیت های بوقوع پیوسته منطبق باشند. در عین حال تذکار میدارم که مسایل ادعا شده درین مختصر، در فصل دوم کتابی که همین اکنون مصروف نوشتن آن هستم، با تفصیل و مستند به اسناد، توضیح گردیده اند.

Door Guest