nasren
(و آموزش های آن برای خروج مصئون قوتهای بین المللی بعد از سال  2014 از افغانستان)

نویسنده : داکتر نسرین کتونا ( ** )

                                          «   بخش نخست  »

پیشگفتار:

1 –   نخستین نبرد یک دولت سیکولار با جهادگران سلفی و القاعده

پس از تکمیل خروج قوتهای شوروی در بهار سال 1989 از افغانستان، شورشیان افغان بنام مجاهدین، مقیم در پشاور حملات گسترده ای را بکمک نیروهای مسلح پاکستان، سازمان قهار القاعده تحت رهبری بن لادن، در سه جبهه بالای شهر جلال آباد در شرق افغانستان تدارک دیدند.

این شهر ستراتیژیک با موقعیت در مسیر شاهراه کابل، تورخم، که پایتخت افغانستان را به پشاور وصل میکند، با دوصدوپنجاه هزار جمعیت، در انبرهه  سومین شهر بزرگ افغانستان بود.

ستراتیژی اشغال جلال آباد که در ماه مارچ سال 1989 آغاز یافته بود با حرکات گسترده، تهاجمی و محاصره که با آتش باری های سنگین، انواع اسلحۀ ثقیل  زمینی و راکت های ضد هوایی بشمول ستنگر توآم بود ٬ حدودی چهار ماه با خونباری و ویرانگری تداوم یافت ٬  در نهایت در اثر رشادت و جانبازی های قهرمانانۀ مدافعین  جلال آباد و با  مدافعۀ اکتیف، همه قوتهای شرکت داشته در آن با شکست مفتضحانۀ  مجاهدین بپایان رسید.

آموزش ها و نتیجه گیری از جنگ جلال آباد، رهنمودی را بدست می دهد که پس از 2014 م انتظار آن برده میشود.

 مهمترین درس که باید مورد توجه قرار گیرد، اینست که جنگ جلال آباد، اولین تهاجم به شیوۀ جنگ معاصر، از سوی تندروان اسلامی و سازمان القاعده، و نظامیان پاکستان بالای یک دولت سیکولار بود. اگر نتایج، پی آمدها و اهمیت آن در همان موقع از سوی جامعۀ بین المللی، با عقلانیت مورد تحلیل و تجزیه قرار داده می شد به احتمال قوی حادثۀ 11 سپتامبر 2001، اتفاق نمی افتاد.

پس از جنگ جهانی دوم، جنگ جلال آباد یکی از بزرگترین جنگ ها، در مقیاس جهانی و عظیم ترین محاربۀ بالستگی در طول تاریخ  افغانستان  بوده که با عملیات های گسترده و پیچیدۀ استخباراتی و اطلاعاتی توام بود.

هم اکنون بحث های در میان کارشناسان نظامی، پیرامون تغیرات کیفی بعد از تکمیل خروج قوتهای امریکا، ناتو (آیساف) در تداوم است که سرنوشت افغانستان بعد از 2014 به کجا خواهد انجامید؟ چه تغیرات منطقوی شکل خواهد گرفت؟ آیا شورشگران افغان از طریق یک گفتمان ثمربخش در قدرت سهیم خواهند شد  ٬ یا از طریق یک پیروزی نظامی؟  استراتیژی قدرت های نو ظهور چند قطبی، منطقوی، و همسایه های افغانستان چه خواهد بود؟ آیا قصد توسعۀ نفوذ شان را برای تغیر اوضاع دارند؟ ، همزمان تعهد نظامی بین المللی در افغانستان بپایان خود نزدیک میشود، ادارۀ بارک اوباما، از انتقال کامل مسئولیت های امنیت کشور به نیروهای مسلح افغانستان، قبلاً پیشتیبانی نموده است.

این بحث هم در استمرار است  که آیا مرحلۀ انتقال مسئولیت ها بسیار قبل از وقت نبوده است؟ آیا نیرو های مسلح افغان در برابر شورشگران جهادگر مقاومت خواهند توانست؟

بیشترین تحلیل گران با ارفاق به این باور اند که قوتهای مسلح افغان، توانائی های حفظ ثبات و پوتانشیل، مهار کننده ای را برای دفع و طرد، شورشگران،  وجلو گیری از  عروج جابرانه ای آنها به قدرت دارا اند.

شماری دیگر از کارشناسان با توهم استدلال می کنند که پس از خروج نیروهای بین المللی از افغانستان، قوتهای مسلح دولت، به مواضع، قومی، تباری، و مذهبی که هم اکنون رشد بی سابقه یافته است خواهند لغزید، و از سقوط کشور به پرتگاه خلای سیاسی و حتی جنگ داخلی، نخواهد توانست جلوگیری بعمل آورد.

نتیجه گیری های جنگ جلال آباد کمک میکند تا وضعیت در یک دورنما، مورد مطالعه قرار داده شود که آیا جهادگران فعلی با نیروهای مسلح دولت که به آن  رژیم دست نشانده اطلاق میکنند، مقابلۀ نظامی را تداوم خواهند بخشید؟   مذاکرات موفقیت آمیز با شورشگران، خروج مصئون  قطعات بین المللی عناصر کلیدی ثبات پس از جنگ خواهد بود، در سال های اخیر حکومت ایالات متحدۀ امریکا با گروه شورشی (شورای کویته طالبان) داخل روند مذاکره شده است، آیا شورشگران، افغان دارای یک سازمان مرکزی میباشند؟، آیا رهبران این تحریک ها (طالبان و حزب اسلامی) توانسته اند نفوذ خود را بالای بخش بیشتر گروهای شورشی محلی تامین نمایند؟ در چنین یک حالی مذاکرات با فرماندهان شورشیان بهترین گزینه برای نفوذ بالای گروهای محلی خواهد بود. ولی نمیتواند از گسترش آشوب جهادگری که ریشه در انگیزه های متنوع بویژه که برخی از انگیزه ها در دستگاه دولتی نهفته است جلوگیری بعمل آورد.

پایداری و تداوم پروسۀ کنونی، با نیاز به امکانات استخباراتی، و عملیات های نظامی، که فرصت های بقای نظام را میسر می سازد، بستگی به کمک های خارجی دارد، این ها درست مسایلی اند که بایستی از حوادث، و نتایج محاصره و جنگ جلال آباد درس ها و آموزش ها استخراج گردد.

تحلیل و تجزیۀ حوادث نبرد جلال آباد برای ما «  هنگری ها » از ارزشمندی ویژه ای برخوردار است زیرا بی ثباتی افغانستان و منطقه، ابعاد فرا منطقه ئی داشته، و پی آمد های آن بالای اتحادیۀ اروپا، و کشور ما، تاثیرات بالقوه خواهد داشت. پی آمد های آن قبل از همه بالای ارتباطات بین المللی، تروریسم فرامنطقوی، جرائم سازمانیافته، قاچاق و تجارت مواد مخدره توسعۀ فعالیت های استخباراتی، در قارۀ اروپا، اثر گذار خواهد بود.

دراین اواخر گروهای شورشی جهادگر مانند سال 1989 با نیرو های منظم روبرو میباشند. از همین رو بازنگری تجارب جنگ جلال آباد و آموزش های  آن برای فهم بهتری ماهیت جنگ های گورلائی و سازماندهی عملیات های ضد شورشی، برای تدوین یک نقشه ممد و مفید برای آینده از اهمیت اساسی برخوردار است.

روایت های جنگ جلال آباد که بر منابع محدودی استوار است، در نوشتۀ دگروال یوسف، بارنت روبین   درونشورو اشتنن سین و مصطفی حامد، پیش از آنکه صبغۀ تحلیلی داشته باشند، بگونۀ توصیفی نگاشته شده است.

2 –  جنگ جلال آباد

a – عملیات های استخباراتی و تبلیغاتی

پس از تکمیل خروج نیرو های شوروی، مراجع استخباراتی ایالات متحده امریکا، به این تصور بودند که دولت داکتر نجیب الله طی سه الی شش ماه آینده، سقوط خواهد کرد. از همین رو در جلسه سری مورخ 9 فبروری 1989 شورای امنیت ملی ایالات متحده، به جورج بوش، مبنی بر تداوم کمک های امریکا به مجاهدین افغان مشوره  ارایه شده بود. اما در عین حال رژیم چپ گرای افغانستان علی الرغم آنکه، کمک های مالی و نظامی اتحاد شوروی از اول ماه جنوری 1989م برایش قطع گردیده بود، از مورال بلند و ذخایر، مادی و نظامی گسترده ای بهره مند بود. با حضور پرتوانش در صحنه هیچ علائمی مبنی بر سقوط آن بمشاهده نمی رسید.

کمیت قوتهای مسلح افغان در آن مقطع به استثنای ملیشه های قومی حدود 250 تا 260 هزار نفر را تشکیل داده بود. فاکتور قابل توجه این است که نیروهای مسلح، منجمله نیروهای هوائی و مدافعه هوائی آن از لحاظ داشتن تجارب رزمی و آگاهی سیاسی ضد جهادی، در مقایسه با نیرو های مسلح منطقه بخصوص پاکستان و ایران از کیفیت قابل توجهی برخوردار بود. خروج قوتهای شوروی در پنجم فبروری 1989 پایان پذیرفت، برخلاف انتظارات غرب، قوای مسلح افغان نه تنها به فرار و فروپاشی مواجه نگردید بلکه روی پاهای خودش ایستاد، و وضع روحی، و مورالی اش را ارتقا داد. و مردم افغانستان آنرا یک نیروی دست نشانده ندانسته، حافظ منافع ملی تصور می نمودند.

پس از خروج قوای شوروی، ایالات متحده امریکا و پاکستان نه تنها کمک های شان را به مجاهدین پایان نداده، بلکه حمایت شان را تشدید بخشیده بودند. استمرار چنین وضعی، عدم موازنه ی قدرت را بمیان آورده بود. حکومت داکتر نجیب الله برای جبران وضع با تعقیب سیاست پیچیده ی (مصالحه ملی) در صدد آن گردیده بود ، تا پروتوکول و موافقه های را با فرماندهان محلی ؟ به انجام برساند، این سیاست نقش مؤثر خود را بر جا گذاشت، تا نیمه دوم سال 1988، استراتیژی پاکستان مبنی بر راکت باران شهر ها، و پایتخت،  ومصروف سازی نیروهای دولتی، از موثریت  چندانی برخوردار نبود، ادارۀ استخبارات نظامی پاکستان آی اس آی، هیچ یک از فرماندهان محلی را برای حمله بالای دیگر نقاط کشور، جهت انحراف توجه دولت داکتر نجیب الله از جلال آباد و تقسیم نیروهایش به استقامت های دیگر مجبور گردانده نتوانست. اما دولت کابل، در کشانیدن فرماندهان محلی بیک موقف بی طرفی و کسب توافق آنها مبنی بر عدم تعرض بر قوای دولتی و باز نگهداشتن شاهراه ها  تا حدودی موفق گردیده بود.

حکومت ایالات متحده امریکا باز هم بالای پیروزی نظامی تاکید می ورزید ، یکی از انگیزه های که او را خشمگین ساخته بود، این بود که گروهای بزرگ، از شورشیان جهادگر به دولت تسلیم شده یا پروتوکول های مؤقت با دولت کابل امضا نموده بودند. در آنزمان حدود ده هزار نفر شورشیان (مجاهدین) با تغیر مواضع شان به (مصالحه ملی) پیوسته و  بیش از ده هزار دیگر در حال مذاکره با دولت بودند، که یکی از دلائل حمله بالای جلال آباد جلوگیری از تداوم همین پروسه، (پیوستن شورشیان) به دولت بود.

ملیشای قبائلی در سال 1988 منحل گردیدند، اما شماری از آنها بعنوان ریزرف استراتیژیک دولت باقی ماندند، که نیرومند ترین آنها ملیشه های (اوزبک جوزجانی) بود که بر اساس فاکتور های قومی، و محلی متشکل گردیده و در چوکات جز و  تام بزرگ به اسم فرقه 53 دولت بحیث ریزرف استراتیژیک رژیم تحت امر مستقیم رئیس جمهور فعالیت میکرد.

در سال 1989  قوتهای مسلح دولت افغانستان و ملیشه های طرفدار آن دارای سلاح و وسائط ذیل بودند.

1.       تانک های T-55 – T-52           1568

2.       500                                             BMP

3.       828                               BTR, BRMD

4.       وسائط نقلیه                         29000

5.       طوپ های مختلف                 4880

جت های جنگی :

میک ها – میگ 21 و 25 – سو 7 و  سو 27 –           220 بال

هلی کوپتر ها    می ۸ و می  ۱۷                           ۱۷۰ بال

 طیارات ترانسپورتی – (   ان – 26-32-12             60 بال

جمعاً 450 بال طیارات فعال، مورد استفاده قرار داشت.

ذخایر راکتی مدافعه هوائی و زمینی (راکت های  پیچورا  و دو وینا  ٬ سکاد  ٬ لونا، بشمول اورگان، به بیش از  500 فیر میرسید.

بعد از خروج قطعات شوروی، آنعده مشاورین شوروی که در قطعات قوای مسلح و ارگانهای دولت حضورداشتند  به تدریج افغانستان را ترک نموده بودند. در چنین یک  حالی  بزرگترین ریزرف ها و ثروت دفاعی رژیم را کادر های مسلکی و تخصصی آن که در نبرد های یک دهه با سلفی های جهادگر و القاعده آبدیده گردیده بودند ، تشکیل داده بود که با وفاداری به میهن در قوتهای مسلح ایفای خدمت می نمودند.

بی نظیر بوتو، صدراعظم پاکستان، رابرت اوکلی (Robert Boaklez) سفیر ایالات متحده امریکا در اسلام آباد، تصمیم اتخاذ نموده بودند  که بخاطر تصرف جلال آباد، از پراگنده گی، و افتراق مسلط، در میان گروهای مجاهدین، و القاعده جلوگیری بعمل آورده، با بسیج همگانی، فروپاشی و سقوط رژیم کابل را تسریع نمایند.  بعد از تکمیل خروج نیروهای شوروی، استراتیژی ایالات متحده امریکا در برابر افغانستان تغیر نکرده، به پیروزی مجاهدین و القاعده از طریق نظامی اسرار می ورزید، امریکا و پاکستان تصور میکردند که با سقوط جلال آباد، کابل پایتخت افغانستان مانند یک میوه پخته بدست شان خواهد افتاد، آنها در اتخاذ تصامیم، فرماندهان و رهبران مجاهدین را شرکت نمیدادند، یکی از با نفوذ ترین فرماندهان مجاهدین به این نظر بود که از محاصرۀ جلال آباد، کدام موفقیتی بدست نخواهد آمد، بآن مخالفت می ورزید، ولی هم امریکائی ها و هم پاکستانی ها خواستار پیروزی نظامی بودند. و با تصرف شهر جلال آباد، امریکائی ها خواسته بودند. آخرین خنجر را بر بدن زخمی امپراطوری شوروی فرود آورده با سقوط دادن متحد افغانش تحقیرش نمایند.

در حکومت مؤقت مجاهدین که به مهندسی پاکستان در ماه دسامبر 1988 در وجود حکمتیار بحیث صدراعظم و سیاف وزیر خارجه ایجاد گردید، جلال آباد بحیث پایتخت آن در نظر گرفته شده بود. این حکومت مؤقت از هفت تنظیم مقیم پشاور (بدون شرکت هشت تنظیم شعیه افغان که در ایران فعال بودند) تشکیل گردیده، و در خدمت منافع پاکستان قرار داشتند.

سازماندهی حمله بر جلال آباد بر عهده ادارۀ پرقدرت استخبالات نظامی پاکستان آی اس آی گذاشته شده بود شعبات استخبارات  سعودی هم که تحت سرپرستی شهزاده طارق بن فیصل وزیر امنیت و استخبارات آنکشور فعالیت میکرد. بگونۀ گسترده فعال بود. قبل از عملیات های ، استخباراتی، اقدامات گستردۀ اوپراتیفی  توأأم با عملیات های (disinformation) و نفوذ دادن، اجنت ها به حریم قدرت دولتی جلال آباد و خریداری و وفاداری آنها، تطمیع و پرداخت رشوه در جریان افتاده بود. محراق، شایعات تبلیغاتی، معطوف بیک مسئله گردیده بود که گویا رئیس جمهور داکتر نجیب الله با مجاهدین توافق نموده است که جلال آباد را برایشان تسلیم میدهد. پخش چنین شایعاتی، بر ذهنیت ها رخنه نموده و تاثیرات منفی را در عملکرد های افراد رهبری دولتی بوجود آورده بود.

در آن برش زمانی ولایت ننگرهار بوسیلۀ شورای پنج نفری دفاعی رهبری میگردید، اعضای آن را هر یک ( وکیل محمد اعظم والی ولایت، سرفرازمومند منشی شورای ولایتی حزب وطن  جنرال بارکزی قوماندان قول اردوی نمبر 1، (   ۱  ) جنرال محمد عمر معلم رئیس امنیت دولتی (  ۲    )، جنرال نوبهاری قوماندان سرحدی، جنرال جبارخیل قوماندان څارندوی (پولیس) تشکیل داده بود. وکیل اعظم با سابقۀ عضویت در حزب اسلامی خالص، یکی از تنظیم های هفت گانۀ مجاهدین، مقیم پشاور که با پذیرش سیاست مصالحۀ ملی، به دولت پیوسته بود، در ماه فبروری مجدداً به مجاهدین پیوست، ملیشه های قومی تحت فرماندهی جنرال نوبهاری نیز دستخوشی توطئه ها، و رشوت گردیده، متفرق گردیدند، که یک نوع بی ثباتی را به نمایش گذاشته بود.

2    -سازماندهی دفاع از جلال آباد

ستراتیژی دفاع از جلال آباد، اجرای طیف وسیع وظایف و اقدامات را مطالبه کرده بود.

1-    قوماندانی اعلی قوای مسلح تحت رهبری داکتر نجیب الله، رئیس جمهور و  معاونیت جنرال محمد رفیع ٬  دفاع از جلال آباد را که دروازۀ شرقی کشور همسرحد با پاکستان محسوب میشد. یکی از وظائف مبرم خود برشمرده بود. گسترده گی وظائف که باید انجام می شد، بار سنگینی را بر دوش طیف وسیع منسوبان و کادر های فرماندهی گذاشته بود،  گسیل و جابجائی افسران با مهارت های مسلکی، و اعزام کادر های مجرب و متخصص به وظائف دفاعی در  سمت و سوی جنگ جلال آباد و تقسیم وظائف، بر سودمندی و ثمر بخشی فعالیت ها افروده بود.

اعزام گروپ های افسران، مجرب و کارکشته، از ارگانهای نظامی و سیاسی  به جلال آباد  توجه  به ارتقای احضارات محاربوی وسیاسی و روحیه ومورال  منسوبان  و ارایه کمک از سوی آنها به قرارگاه ها، در خطوط مقدم جبهه، و بذل کمک های گسترده  به مردم و ارگان های  ملکی ٬  اکمال قطعات از لحاظ پرسونل ٬  مهمات و مواد  لوژستیکی   رفع مشکلات و نواقص، بازدید و مراقبت از پرسونل، از دلچسپی های قوماندانی اعلی قوای مسلح محسوب گردیده بود.                             تقویت پوتانیسیل جبهه بو ظایف مبرم قرارگاهای وزارت های دفاع ٬ داخله ٬ وامنیت دولتی تبدیل شده بود ٬ ریاست اوپراسیون وزارت دفاع تحت رهبری جنرال  محمد انور معروف به « استاد » یکی از نخبگان مجرب  نظامی   و معاونینش جنرالان محمد اسماعیل وردک و جنرال عبیدالله  جبهه جنگ را با فعالیت های راهبردی  تحت مواظبت قرار داده بودند .

باز نگهداشتن شاهراه کابل، جلال آباد که شاهرگ اکمالات، مهمات و مواد مادی جبهه پنداشته میشد، این شاهراه که از کابل آغاز، با عبور از شهر جلال آباد به پشاور، جائیکه تنظیم های هفت گانۀ مجاهدین و قرارگاهای سازمان مخوف القاعده قرار داشت، میرسید. دریای کابل که در مسیرش به روز خروشانی مبدل میشود، با عبور از جلال آباد، مسیر خود را در خاک پاکستان پیموده در ساحۀ اتک با دریای سند یکجا میگردد . وجود هردو ٬  دریا و شاهراه به جلال آباد اهمیت ژیوپولوتیک بخشیده است.

بازنگهداشتن شاهراه کابل جلال آباد برای دولت، یکی از پیش شرط های پیروزی محسوب میگردید. به این منظور گروپ اوپراتیفی، متشکل از کار آگاهان نظامی در سروبی تحت امر جنرال گلرنگ که وظیفۀ بازنگهداشتن، شاهراه مذکور را، که فرقه های 60   و 9 پیاده   در آن مستقر بود، ایفا میکرد. بخش کابل تا سروبی این شاهراه را، فرقه 60 تحت قوماندۀ جنرال فقیر محمد، (  ۳  )محافظت میکرد. بخش از سروبی تا درونته و جلال آباد را فرقه 9 تحت فرماندهی جنرال زمان که از کنرها به آنجا آورده شده بود، تحت محافظت داشت.

جنرال سید عبدالقدوس سید ( ۴  ) کار گذار ارشد نظامی در شورای مرکزی حزب وطن، در آستانۀ جنگ جلال آباد، آوانیکه نبرد های شدید جهت مسدود نگهداشتن شاهراه از سوی گروهای محتلف جهادی، القاعده و آی اس آی در استمرار بود، و در آنجا زخمی گردیده، در کتابش تحت عنوان (جنگ های کابل) اهمیت ستراتیژیک این شاهراه را مورد بحث قرار داده، و همچنان دلائلی را که چرا؟ احمد شاه مسعود یکی از فرماندهان جمعیت اسلامی، در مسدود کردن آن سهم نگرفت به بررسی گرفته است، در واقع این موضوعی شگرفی است که در آثار و نوشته های دیگران بچشم نمی خورد.

3 – ولایت لغمان با موقعیت در شمال جلال آباد که یک بخش شاهراه کابل، تورخم از آن عبور میکند در جنگ جلال آباد دارای اهمیت استثنائی بود. تأمین امنیت ولایت لغمان را در  انبرهه شورای دفاع ولایت که  منشی آن شفیق الله  توده ای (  ۵ )  منشی شورای ولایتی حزب وطن بود، با قطعات پولیس، امنیت دولتی، سپاهیان حزبی، حزب وطن، و گروهای دفاع خودی بعهده داشتند، علی الرغم فشار های متراکم، گروهای جهادی، سلفی و القاعده، لغمان به همت مدافعین آن تا به آخر در دست دولت افغانستان باقی ماند. اگر احتمالاً لغمان بدست گروهای مجاهدین تسخیر میشد، در آنصورت خنجر برنده ای از شمال بر پیکر جلال آباد فرود می آمد، و دفاع از جلال آباد را بمشکلات مواجه میکرد.

4 –  دفاع از جلال آباد

وظیفۀ دفاع از جلال آباد به فرقۀ 11 مربوط قول اردوی نمبر 1 و ریاست امنیت دولتی، قوای پولیس، لوای سرحدی، محول گردیده بود، و در آن برش زمانی جنرال بارکزی، فرماندهی قول اوردوی نمبر 1، و جنرال محمد عمر معلم، ریاست امنیت دولتی، و جنرال قیام الدین قوای سرحدی، و جنرال قاسم برهانی ( ۷  ) فرماندهی قوای پولیس را بعهده داشتند.

با افزایش تحرکات، و تقرب گروهای جهادی و القاعده، و پاکستانی، در اطراف دور دست شهر، جهت اشغال شهر جلال آباد، دولت نیز به اقدامات نظامی جهت دفاع جلال آباد، متوصل گردیده بود. در نخستین اقدام قطعات کمکی، مانند لوای 37 کماندو، تحت رهبری جنرال اسدالله، و لوای گارد تحت فرماندهی جنرال رحمت الله رووفی، و یک  گردان  دو نیم هزار نفری سپاهیان دفاع وطن را تحت اداره نواحی  حزبی  حزب وطن  و حدود پنصد نفر افراد ملیشه ئی را تحت قوماندۀ، رسول قهرمان به جلال آباد اعزام کرد، و جمع قطعات را از لحاظ مهمات، و مواد مادی، اکمال، و در دفاع از جلال آباد بسیج کرد.

دوم-  به سوق ادارۀ واحد، قطعات مدافع جلال آباد توجه مبذول کرد و نظامیان ارشد از قرارگاه وزارت دفاع را بگونه متناوب به فرماندهی جبهه جنگ گسیل کرد، درین روند بار اول جنرال عبدالغفور خان  (  ۸  )معاون لوی درستیز که در جابجائی قطعات، ایجاد سیستم های مؤثر مدافعه، تاسیس ارتباطات و تشریک مساعی قطعات، بازنگهداشتن شاهراه جلال آباد – کابل بسیج همگانی ادارات ملکی در دفاع از شهر، و ارایه خدمات اجتماعی به مردم وظائف قابل ستایشی را انجام داد  ٬متعاقباً در مرحله بعدی، جنرال آصف   دلاور (  ۹  )  لوی درستیز را که در سازماندهی دفاع شهر، و ارتقای احضارات محاربوی پرسونل و شرکت مستقیم در خطوط اول محاربه با قاطعیت درخشید و در دور بعدی جنرال محمد نبی عظیمی  (   ۱۰ ) معاون وزیر دفاع را به فرماندهی جبهه فرستاد، وی نیز در ارتقای نقش قرارگاه در انسجام امور محاربوی و سوق اداره قوت ها و مدافعۀ اکتیف مساعی بخرج داد. همچنان جنرال محمد هاشم قاهر ( ۱۱  ) که کرسی ریاست تعلیم و تربیه را به عهده داشت در مقاطعی از جنگ بحیث  رئیس ارکان جبهه گسیل  کرد . وی بحیث یک کار آگاه نظامی در سوق اداره قوتها، ایجاد مدافعه اکتیف و برقراری سیستم آتش و حضور مستقیم در خطوط اول جبهه جنگ و بسیج قرارگاها و پرسونل در دفع و طرد مهاجمین نقش آفرید. جنرال محمد ظاهر  سوله مل  (  ۱۲   )  رئیس ارکان قوماندانی عمومی  طوپچی وزارت دفاع نیز بحیث ریس ارکان جبهه  به جلال آباد فرستاده شده بود او و جنرال محمد اسماعیل وردک  (   ۱۳ )  هردو  بحیث   متخصصان   خبره ای  نظامی، در سوق اداره و مؤثریت آتش های  طوپچی  و کوبیدن مواضع و خطوط تهاجمی یورشگرا ن  نقش ویژه ایفا کردند .

تحکیم ادارۀ ملکی شهر جلال آباد نیز مورد توجه قوماندانی اعلی قوای مسلح قرار گرفته بود، دوکتور مانوکی منگل  (   ۱۴   ) بحیث والی و منشی شورای ولایتی حزب وطن ٬ عبدالمبین مبین  معاون شعبۀ تشکیلات  حزب وطن (   ۱۵  )  بحیث  معاون  وی   قبل از آغاز  جنگ بر جلال آباد فرستاده شده بودند.

سطح بازخواست و مطالبات در همه مراحل جنگ، قرارگاها و فرماندهان قطعات و ارگانها ارتقا داده شده بود، شخص رئیس جمهور داکتر نجیب الله گذارشات جبهه جنگ را ساعت به ساعت شبانه روزی استماع و شخصاً تدابیر و اقدامات را هدایت و آنرا کنترول میکرد.

 20 کیلومتر دورتر از شهر، خطوط دفاعی بوسیله خندق ها، خندق های ارتباط، موانع سیم خاردار و تحکیمات انجنیری، و نقاط تلاشی برج های ترصد تحکیم یافته بود.

قطعات دافع هوا در جوار میدان هوائی داخل موضع آتش گردیده بودند، یکی از مواضع پرتاب راکت لونا در نزدیکی میدان هوائی قرارداشت، حین حملۀ مهاجمین، سلاح مذکور به خطوط عقبی به منطقه سروبی عقب کشیده شد. مدافعین جلال آباد از سلاح داخل تشکیل خود، طوپ ها هاوانها، تانک ها، 21  BM،BM14، اورگان که در مجموع ساخت شوروی بود استفاده می نمودند.

در دفاع از جلال آباد مردم شهر مفرزه های حزبی، سپاهیان وطن، کارمندان دولتی، استادان، و محصلین دانشگاها، کارگران فابریکات، سهم بسیار فعال سهم (شیر) را انجام داده بودند، و در مجموع نیروهای مسلح، از حمایت بی دریغ  شهروندان ملکی بهره مند بودند..

پا نویس های  بخش اول :  ** من نویسنده مقاله ٬ نسرین کتونا شهروند کشور  هنگری ٬  دوکتور علوم نظامی ٬ شرق شناس ٬ سابقه کار دپلوماتیک طولانی  در کشور های اسیایی و عضو هیت ملل متحد طی سالهای نودم در حل قضیه افغانستان ٬ مولف چند جلد کتاب و صد ها مقاله در مطبوعات به زبانهای مجاری و انگلیسی و روسی  میباشم ٬  شیفتگی ام به زبانهای پشتو و دری انگیزه ان گردید که این مقاله را که به جایزه اکادمی علوم نظامی کشورم  نایل گردیده است ٬  با اختصار  ترجمه  نموده و ارایه دهم .

 1– جنرال بارکزی  در تهاجم  اول  گروه  های سلفی والقاعده و عساکر پاکستانی که  تا نزدیکی های میدان هوایی را  تحت اشغال در آورده بودند  او بخاطر دفع و طرد  مهاجمین  با قاطعیت و جسورانه  به  بسیج سر با زانش پر داخت وتعرض  مهاجمین را به قیمت جانش  عقب  زده و  آنها را  متواری گرداند .  با مرگ او جلال آباد یکی از مدافعان  دلیرش را از دست داد .

 2 — محمد عمر معلم فعلا در دنمارک مهاجر است .

 3 — جنرال فقیر محمد زند ه گی مها جرت را در دنمارک سپری میکند .

4 – سید قدوس سید در آلمان مها جر است .

5 — توده ای در هالند مهاجر است .

7– جنرال قاسم برهانی در دنمارک مها جر است .

8– جنرال غفور خان  در کابل وفات کرده است .

9–  جنرال آصف دلاور با شکست پلان صلح سازمان ملل در اوایل سال ۱۳۷۱ خ  بوسیله ی ایتلاف جهادی وملیشه ی شمال ورود آنها به کابل و در تسلیمی قطعات نظامی  کابل بیک جناح مجاهدین  جمعیت اسلامی ( ا حمد شاه مسعود و بر هان الدین ربانی  )  نقش آفرید و از آن به بعد حدود دو سال در کنار لشکر مسعود بر ضد حزب اسلامی حکمتیار جنگید  که تلفات وویرانگری آن چشمگیر است و بعد ها در حکومت دوم مجاهدین بعد از  سال ۲۰۰۱ با در یافت پاداش بحیث سفیر جمهوری اسلامی در کشور اوکراین کار کرد و فعلا در کابل است .

10 — جنرال نبی عظیمی در آنبرهه  یکی از نظامیان ارشد دولت کابل  بود ٬ بحیث معاون وزیر دفاع و قوماندان گارنیزون کابل ایفای خدمت میکرد ٬ با آغاز اقدامات جهت ناکامی پلان صلح ملل متحد نقش که به او از سوی نماینده ی ملل متحد  آغای بینین سیوان جهت نجات بر نامۀ صلح ملل متحد از شکست پیشنهاد شد نه تنها نپذ یرفت بلکه به جانبداری از توطیه گران ملیشه ی و جهادی تحت رهبری عبدالرشید دوستم و احمد شاه مسعود بر خواست و قطعات نظامی کابل را به آنها تسلیم کرد و مستقیما فر ماندهی جنگ را در کابل به نفع جمعیت اسلامی و بر ضد حزب اسلامی حکمتیار  که در بخش های کابل مسلط گردیده بود بدست گرفت ٬  طی حدود سه هفته ی که وی  فرماندهی جنگ را «  الی آمدن احمد شاه مسعود از چهاریکار  بکابل »   در دست داشت بقرار تحریر خودش  در صفحه (    ۵۸۴  ) کتاب اردو و سیاست ٬  روزانه یک هزار نفر از شهروندان کابل کشته می شدند .  متعا قبأ او به هزینه و هدیۀ جمیعت اسلامی  به مسکو رفت  و مدتی با استفاده ای امتیازی از   امکانات و خانه های  سفارت دولت اسلامی در مسکو بعدأ  در  تاشکند با امتیازات جنبش ملی  رشید دوستم  خانه و موتر مدتی زندگی کرد  وسال بعد با ویزۀ رسمی  نزد خانواده اش در هالند پناهنده شد . در هالند به اتهام جنایت جنگی تحت تعقیب قرار گرفت و با ترک هالند مجددأ به تاشکند  بازگشت و فعلأ در آنجا اقامت دارد .

11-  جنرال محمد هاشم قاهر مقیم آلمان است .

12- جنرال ظاهر سوله مل  بوسیله طالبان کشته شد .

13- جنرال اسماعیل وردک فعلا در روسیه مهاجر است .

14- داکتر مانوکی منگل در ناروی زندگی مهاجرت را  سپری میکند .

15-  عبدالمبین مبین  فعلأ در دنمارک اقامت دارد .                                            ختم بخش اول . ۱۵٬ می ٬ بوداپست

Door Guest